سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بفرما تو دم در بده!

اس ا م اس و آف طنز شنبه 87/6/23 ساعت 3:4 عصر

پیشاپیش عید سعید فطر رو به همه مسلمانان عزیز تبریک می گوییم

.

.

.


هیئت منتظران پایان ماه مبارک رمضان

--------------------------------------------------------------------

ماه رمضانه یه وقت جایی نری که پیدات نکنم . آخه دارم دنباله ?? تا گدا میگردم !!!روتو حساب کردم

 

--------------------------------------------------------------------

 

غضنفر ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه دوستش بهش میگه سحر صدات کنم؟؟ غضنفر می گه نه همون غضنفر صدام کنی بهتره

--------------------------------------------------------------------

به غضنفرمیگن پاشو سحره. میگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ میزنم

--------------------------------------------------------------------

غنضفر به نامزدش میگه : 4شنبه به 4شنبه دیره که همدیگر رو ببینیم، بیا 2شنبه به 2شنبه همدیگرو ببینیم!!!!

--------------------------------------------------------------------

* عزیزم از موقعی که تو رفتی خونه همش بوی تورو میده، لطفا برام یه بوگیر بفرست!!!!

--------------------------------------------------------------------

زن ذلیلان ارجمند وقتی می خواهند کاری انجام دهند، اول خوب فکر می کنند، بعد به حرف دلشان گوش می دهند، به خدا توکل می کنند و... در آخر کاری را انجام می دهند که زنشان بگوید!!!


نوشته شده توسط: m

نقاشی های زیبا.... شنبه 87/6/23 ساعت 2:55 عصر

 


نوشته شده توسط: m

اس ام اس و آف عشقولانه پنج شنبه 87/6/21 ساعت 6:42 صبح

دو تا ادم برفی در دو طرف رودخانه ای با دیدن هم عاشق هم می شن . اونا از عشق هم اب شدن تا شاید تو آب رودخانه بهم برسن

++++++++++++++++++++++++++++++++

هرگز چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

کاشکی بدونی چشماتو به صدتا دنیا نمیدم یه موج گیسوی تورو به صدتا دریا نمیدم

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

می شه بعضی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی.... اما نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها از چشمات جاری می شه......

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

دوستش می دارم چرا که می شناسمش به دوستی و یگانگی هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم تنهایی غم انگیزش را در می یابم و انگاه در می یابم که مرا دیگر از او گریزی نیست

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هرگز نمیگیرد کسی در قلب من جای تو را آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

دوسِت داشتم ولی هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نیفتـم نگفـتـم تــا نــدونی عاشـــقم مــن نـدونی بعــدِ تــو از پـا می افتـم خیــال کـردم اگـــه روزی بـــدونی می ری شعر جدایی رو می خـونی می ری تنها میشم با بغض و گـریه تــوی شهــــر و دیـــار بی نشــونی

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

ای سر آغازهمه خوبی ها مینویسم از تو، تو که سر سبز ترین منظره ایی تو که سر شارترین عاطفه ایی، برترین خواهش و احساس نیاز و بدان تا به ابد دوستت میدارم دوستت میدارم از زمین تا بخدا از همین نقطه ی خاکی تا عرش

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

آنکه می‌خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می‌باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی‌کنند


نوشته شده توسط: m

تصاویر متحرک1 پنج شنبه 87/6/21 ساعت 6:41 صبح

 

 


نوشته شده توسط: m

مناجات خواجه عبدالله رایانه ای (2) شنبه 87/6/16 ساعت 2:52 عصر

مناجات خواجه عبدالله رایانه ای (2)

ای خدا HARD دلم FORMAT مکن / FILD من را خالی برکت مکن

OPTION غم را خدایا ON مکن / FILE اشکم را خدایا RUN مکن

DELTREE کن شاخه های غصه را / سردی و افسردگی را هرسه را

JUMPER شادی بیا تا SET کنیم / سیستم اندوه را RESET کنیم

نام تو
PASSWORD درهای بهشت / آدرس E-MAIL سایت سرنوشت

ای خدا روز عزل
CAD داشتی /MOUSE داشتی تو مگر PAD داشتی؟

که چنین طرح
D3 می‌زدی / طرح خود بر روی CD می‌زدی؟

تا نیفتد
BUG در اندیشه‌مان / تا که ویروسی نگردد ریشه‌مان

ای خدا از بهر ما ایمن فرست / بهر دلهای پرآتش
FAN فرست

ای خدا حرف دلم با کی زنم؟ /
HELP می‌خواهم که F1 می‌زنم!


نوشته شده توسط: m

اس ام اس های نصف شبی! شنبه 87/6/16 ساعت 2:47 عصر

بچه ها میخواستن زنگ بزنن بیدارت کنن!خواستم بدونی اگه کسی زنگ زد بچه هان، بیدار نشی یه وقت

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

راستی اینکه میگن بگیر بخواب چی رو باید بگیریم؟

خب بی خیال حالا بگیر بخواب

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


ببخشید مزاحم شدم. میخواستم بدونم شبا که میخوابی گوشیتو خاموش میکنی که کسی اینجوری سر کارت نزاره؟؟

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


بسمه تعالی

غرض از این
sms مزاحمت بود که به حمدالله حاصل شد.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


از اونجایی که شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه وظیفه ی خودم دونستم بیدارت کنم . آخه داشتی بالشتتو میخوردی     

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


2 ساعت تا اذون صبح مونده گفتم شاید بخوای نماز شب بخونی وگرنه بخواب تاصبح خیلی مونده


¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

مشترک گرامی این اس ام اس به منظور بیدار کردن شما می باشد لطفا لبخند بزنید

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

خودم خوابم نمی برد ....................................

گفتم شاید تو هم نخوابیدی ............................

نمی دونستم خوابی....................................

بگیر بخواب ..............................................


¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

امیدوارم امشب که می خوابی قشنگترین و بهترین آدم دنیا رو ببینی ولی سعی کن بهش عادت نکنی چون من هر شب نمی تونم بیام تو خوابت.

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


 

نمیدانم تا کدامین طلوع خواهم ماند و در کدامین غروب خواهم رفت اما دوست دارم تا آخرین لحظه بودنم تو را . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . سر کار بزارم! ...


نوشته شده توسط: m

چرا نمی توان نماز را به فارسی خواند؟ پنج شنبه 87/6/7 ساعت 3:30 عصر

چرا نمی توان نماز را به فارسی خواند؟

 

 

 

دکتر محمد جواد شریعت

 

روزی ما را به نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می‏خوانیم به طرز اهانت‏ آمیزی، ما را کافر و نجس خواند و این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت.

 

 

حکیم فرزانه، فقیه بزرگوار و معلم اخلاق حضرت آیت ‏الله العظمی حاج‏ آقا رحیم ارباب از علمای بزرگ اصفهان و استادی مسلم در تمام علوم اسلامی متداول از جمله حکمت، ادبیات، تفسیر، کلام، هیئت، ریاضی و فقه و اصول بود. آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردی عارف، پرکار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونه‏ای از یک انسان کامل بوده، همواره رفتار و برخوردهای ایشان با مردم زبانزد خاص و عام است.

 

سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود. من و عده‏ ای از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل ‏نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد که ما نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسی بخوانیم و همین‏کار را هم کردیم.

 

والدین، کم‏کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل‏ نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگری برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزی ما را به نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می‏خوانیم به طرز اهانت‏ آمیزی، ما را کافر و نجس خواند و این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت.

 

عاقبت یکی از پدران، آنها را یعنی والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت‏ الله حاج ‏آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزی آنها نزد حضرت ایشان می‏روند و موضوع را با ایشان درمیان می‏گذارند و ایشان دستور می‏دهند که در وقت معینی ما را به خدمت آقای ارباب راهنمائی کنند.

 

در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر می‏شدیم به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانی و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتی استثنایی مواجه هستیم.

 

ایشان در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز را به فارسی نمی‏خوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آنها رفتند حضرت آیت‏ الله ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکی‏یکی خودتان را به من معرفی کنید و هر کدام بگوئید که در چه سطح تحصیلی هستید و در چه رشته‏ ای درس می‏خوانید.

 

پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهای علمی طرح کردند و از درس هایی از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درس های نیم‏ بندی که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما از عهده پاسخ پرسشهای ایشان برنمی‏آمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه می‏شد که با لحن پدرانه‏ ای پاسخ درست آن پرسشها را خودشان می‏فرمودند.

 

اکنون ما می‏فهمیم که ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدی را که شما می‏خوانید من بهترش را می‏دانم ولی به آنها مغرور نشده‏ام. پس از اینکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلی پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده‏اند که شما نمازتان را به فارسی می‏خوانید، آنها نمی‏دانند که من کسانی را می‏شناسم که، نعوذبالله، اصلاً نماز نمی‏خوانند.

 

شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی می‏خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم اما مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جوانی من لباس عمل پوشانیده‏ اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشکلی که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن مشکل را حل کرده‏اید.

 

اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد که بسم ‏الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت‏ الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی‏آمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمائید که بسم‏ الله را چگونه ترجمه کرده‏اید؟ آن جوان گفت بسم‏ الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جاری ترجمه کرده‏ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.

 

حضرت ارباب با لبخندی فرمودند: گمان نکنم که ترجمه درست بسم‏ الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به ‏نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است برای خدا و اسم عَلَم را نمی‏توان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسی «حسن» باشد نمی‏توان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقای حسن بگوئیم آقای زیبا حتماً خوشش نمی‏آید. کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می‏کنند، همان‏گونه که یهود خدای متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» می‏گویند. بنابراین نمی‏توان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد.

 

خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده‏ اید؟ رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنی کرده‏ایم. حضرت ارباب فرمودند که این ترجمه بد نیست ولی کامل هم نیست زیرا رحمن یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می‏رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنی در حقیقت رحمن یعنی خدائی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می‏کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می‏دهد از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا می‏فرماید. در هر حال ترجمه بخشنده برای رحمن در حد کمال ترجمه نیست.

 

خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده‏ اید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کرده ‏ایم. حضرت آیت‏ الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمی‏آمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم کلمه‏ ای قرآنی و نام پروردگار است باید آن را غلط معنی نکنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید راهی به دهی می‏برد، زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می‏کند و صفت «بخشایندگی» تا حدودی این معنی را می‏رساند.

 

بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم ‏الله» آورده‏اید بد نیست ولی کامل نیست و از جهتی نیز در آن اشتباهاتی هست و من هم در دوران جوانی که چنین قصدی را داشتم به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسی منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلی غامض‏تر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به‏ طور کلی است.

 

در اینجا، همگی شرمنده و منفعل و شکست‏ خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهی می‏کردیم و قول می‏دادیم که دیگر نمازمان را به فارسی نخوانیم و نمازهای گذشته را نیز اعاده کنیم، اما ایشان می‏فرمودند که من نگفتم نماز به عربی بخوانید، هرطور دلتان می‏خواهد نماز بخوانید، من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم.

 

ولی ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش می‏کردیم و از کار خود اظهار پشیمانی می‏نمودیم. حضرت آیت‏ الله ارباب با تعارف میوه و شیرینی مجلس را به پایان بردند و ما همگی دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالیکه ایشان تا دم در ما را بدرقه می‏کردند از ایشان خداحافظی کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین می‏گفتیم و خوشحال بودیم که افتخاری چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتی ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاه گاهی به حضور آن جناب می‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه ‏ها برمی‏چیدم.

 

وقتی در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهی حامل نامه‏ ها و پیغامهای استاد فقید، مرحوم بدیع‏ الزمان فروزانفر برای ایشان می‏شدم و پاسخهای کتبی و شفاهی حضرت آیت ‏الله را برای آن استاد فقید می‏بردم و این خود افتخاری برای بنده بود.

 

گاهی نیز ورقه‏ های استفتائی که به محضر آن حضرت رسیده بود روی هم انباشته می‏شد و آن جناب دستور می‏دادند که آنها را بخوانم و پاسخ آنها را طبق نظر آن حضرت بنویسم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهی نداشت آن را مهر می‏کردند که در این مرحله با بزرگواریهای زیاد از سوی آن حضرت مواجه شدم که اکنون مجال بیان آنها فراهم نیست. خدایش بیامرزد و او را غریق دریای رحمت خویش کند. «انّه کریمٌ رحیم».

 

منبع: سرزمین آرزوها


نوشته شده توسط: m

<      1   2   3   4   5   >>   >