سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بفرما تو دم در بده!

اس ام اس و آف عشقولانه پنج شنبه 87/6/21 ساعت 6:42 صبح

دو تا ادم برفی در دو طرف رودخانه ای با دیدن هم عاشق هم می شن . اونا از عشق هم اب شدن تا شاید تو آب رودخانه بهم برسن

++++++++++++++++++++++++++++++++

هرگز چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

کاشکی بدونی چشماتو به صدتا دنیا نمیدم یه موج گیسوی تورو به صدتا دریا نمیدم

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

می شه بعضی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی.... اما نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها از چشمات جاری می شه......

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

دوستش می دارم چرا که می شناسمش به دوستی و یگانگی هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم تنهایی غم انگیزش را در می یابم و انگاه در می یابم که مرا دیگر از او گریزی نیست

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هرگز نمیگیرد کسی در قلب من جای تو را آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

دوسِت داشتم ولی هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نیفتـم نگفـتـم تــا نــدونی عاشـــقم مــن نـدونی بعــدِ تــو از پـا می افتـم خیــال کـردم اگـــه روزی بـــدونی می ری شعر جدایی رو می خـونی می ری تنها میشم با بغض و گـریه تــوی شهــــر و دیـــار بی نشــونی

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

ای سر آغازهمه خوبی ها مینویسم از تو، تو که سر سبز ترین منظره ایی تو که سر شارترین عاطفه ایی، برترین خواهش و احساس نیاز و بدان تا به ابد دوستت میدارم دوستت میدارم از زمین تا بخدا از همین نقطه ی خاکی تا عرش

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

آنکه می‌خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می‌باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی‌کنند


نوشته شده توسط: m

اس ام اس و آف عشقولانه چهارشنبه 87/6/6 ساعت 11:19 عصر

قصه نیستم، که بگویی... نغمه نیستم، که بخوانی... صدا نیستم، که بشنوی... یا چیزی چنان که ببینی... یا چیزی چنان که بدانی ... من درد مشترکم.. مرا فریاد کن..

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن ...به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد...نه چون انسان که بعد از رفتن همدم... گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم

یه دوست خوب توی این دنیای بد مثل یه فنجون قهوه می مونه نمی تونه فضا رو گرم کنه ولی دلت رو گرم می کنه

می شه بعضی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی.... اما نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها از چشمات جاری می شه...

 

یک روز عشقت را دزدیدم و برای اینکه جای مطمئنی داشته باشد آن را در قلبم پنهان کردم .غافل از اینکه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شکست

 

اگر رفتم تو یادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در این دنیا، به مهر خود تو شادم کن

 

ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است

 


نوشته شده توسط: m